برچسب ها - صفیه مدرس
نماز خواند و شام خورد. گفت باید بروم. آرام بود و حرف نمی‌زد، در فکر بود، رفتارش مثل همیشه نبود، با تأمل و طمأنینه آماده می‌شد. طبق معمول خداحافظی کرد و پیشانی مرا بوسید. آیت‌الکرسی و چهار قل را خواندم و پشت سرش فوت کردم.
کد خبر: ۶۰۰۷۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۲/۰۳

آخرین اخبار